فالشگرامر ها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند

فالشگرامر ها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند

ماجرای تگ استار و فالشگرامر ها ( اینفلوئنسر های وطنی )

چند وقتی است که رامبد جوان تصمیم گرفته اینفلئونسرها ( شما بخوانید فالشگرامر ها ) را ساماندهی کند و احتمالا از پتانسیل های بالای آنها استفاده کند. در جامعه تبلیغات ما که صنفش قدرتی ندارد و هر روز یک اتفاق ناخوشایند در آن رخ می دهد ( در این زمینه این مطلب را بخوانید. ) خیلی هم غیرطبیعی نیست که رامبد جوان در فضای تبلیغات در این کار پیشقدم شود و بخواهد احتمالا ظرفیت! فالشگرامرها در فضای تبلیغات را ساماندهی و بهسازی کند.

موضوع این نوشته هم بررسی سوابق تبلیغاتی، مهارت، تخصص  و نهایتا صلاحیت رامبد جوان نیست. چرا که همانطور که اشاره شد، در جامعه در چارچوب قانون حق دارد هر فعالیتی انجام دهد. هرچند که رامبد جوان در سالهای دور دستی در تولید تبلیغات تلویزیونی داشت و این چند وقت اخیر به لطف برنامه خندوانه و تجدید حیات برندش در صفحه اینستاگرام و اطراف و اکناف آن تبلیغات می پذیرد.

فالشگرامرها چگونه خلق شدند؟

شیطنت های دورهمیِ مجلس گرم کن های محافل خانوادگی به لطف امکانات جدید شبکه های اجتماعی -به ویژه اینستاگرام که این امکان را به کاربران می دهد تا غیر حرفه ای ها به تولید محتوا بپردازند.- پایشان به گوشی های تلفن همراه دیگران باز شد. آنها شوخی های هنجارشکنانه را در صفحات خود گسترش دادند و برای سبقت گرفتن از یکدیگر علاوه بر استفاده از فالوئرهای فیک، میزان لودگی و افزودن شوخی های جنسیتی را هم در دستور کار قرار دادند.

معرکه گیری با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کار نمی‌کنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلم‌ کن تا از عمر خود برخوردار شوی.

اگر از من نمی‌شنوی به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد. (عبید زاکانی رساله دلگشا)

 

فالشگرامرها چگونه فکر می کنند؟

افزایش تعداد فالوئرهای صفحات فالشگرامرها، باعث شد که فکر کنند همه ی دنبال کنندگان از آنها خوششان می آید. درصورتیکه دنبال کردن به معنای علاقمند بودن صرف نیست. بلکه مردم ما متاسفانه انتخاب کردند برای سرگرم شدن به سمت هزل و هجو بروند! البته از حمله کنندگان به صفحه مسی و دهها شخصیت داخلی و خارجی انتظاری بیش از این نیست.

هر چند فالو کردن به معنای علاقه مند بودن نیست اما جامعه اینفلوئنسری به این باور رسیده که فالوور بیشتر تاثیرگذاری بیشتر را در پی دارد.مجتبی محمدیان مدیر وب سایت کافه بازاریابی

 

ارتباط فالشگرامرها و برندها چگونه شکل گرفت؟

برندها نیاز برای رسیدن به هدف های بازاریابی خود، نیاز به تبلیغات دارند و ارائه تبلیغ در محلی که مخاطبان حضور دارند، یکی از دغدغه های تبلیغ کنندگان است. تا اینجای کار هیچ عیبی به رویکرد گفته شده وارد نیست بلکه کاملا هم این مساله درست است. اما در این میان یک اشتباهی رخ و آن هم سهل انگاری و سهل پنداشتن تبلیغات از سوی مدیران برندها بود.

برندها فکر می کردند و البته برخی برندها فکر می کنند، اگر نام برندشان در بین شوخی ها و هجویات فالشگرامرها گفته شود، یا آدرس آنها در پای پست اینستاگرامی بیاید، رسالت تبلیغاتی برند انجام شده است و اهداف تبلیغاتی محقق می شود.

در صورتیکه می دانید کمپین های تبلیغاتی اصولی و فرآیندهایی دارد که باید بانجام برسد. ( اگر مایل هستید برنامه ریزی کمپین های تبلیغاتی را از این دو نوشته مطالعه کنید: اصول کمپین تبلیغاتی۱ ، اصول کمپین تبلیغاتی ۲ )

خلاصه در چنین فضایی که برندها دوست نداشتند یا نمی خواستند پول خرج کنند تا مسیر درست تبلیغات را طی کنند، فالشگرامرها مثل قارچ رشد کردند. هر کدام هم بخشی از فضای لودگی را در دست گرفتند. از بدل افراد معروف فالشگرامر داریم تا مقلدین صدا و غیره.

اینفلوئنسرها یا همان فالشگرامرها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند در تگ استار یا تگاستار

در این ویدئو فالشگرامرها به مخاطبان خود توهین می کنند!

برندهای کم سواد یا بی سواد چگونه فکر می کنند؟

استدلال برندهای بی سواد و کم سواد در کارکردن با این فالشگرامر ها این است که دیده شدن به هر قیمتی بهتر از دیده نشدن است. همانطور که اشاره شد، متاسفانه برخی کارناشناسان کسب و کارها هیچ اطلاعای از تداعیات و ذهنیت هایی که از این همکاری ها به جا می ماند ندارند و نمی دانند که در بلندمدت به کسب و کارشان لطمه می زنند.

اگر آگاهی از برند  یک متغیر مهم است، تداعیات برند هم یک مساله مهم است و البته گاهی مهم تر!

توصیه میکنم، هرکس می خواهد صحبتی در مورد برند و برندسازی بکند، اقلا یک کتاب در این زمینه بخواند. مثلا کتاب مدیریت استراتژیک برند که توسط انتشارات سیته منتشر شده کتاب خوبی است.

همانطور که اشاره شد برندهای کم سواد یا بی سواد با این استدلال که دیده شدن بهتر از دیده نشدن است و البته با چاشنی خست برای فرار از برنامه های تاثیرگذار تبلیغاتی، آب به آسیاب فالشگرامر ها ریختند!

نتیجه این تصمیم گیری های اشتباه خلق ضد تبلیغات مثل “عمتو بیمه کن” و “بکن”  ضد برند بیمتو بود که مدیران کم سواد تبلیغات این برند پس از کمپین اول عمه، سرمست غرور بودند و بعد از کمپین دوم از ترس برخوردهای قضایی و به خاطر جریحه دار شدن افکار عمومی به اجبار عذرخواهی کرد.

معتقدم عذرخواهی مدیرعامل بیمیتو از روی اجبار بود نه پذیرش خطا چرا که در کمپین قبلی به او تذکر داده شد.

نکته تاسف برانگیز اینکه برخی از این مدیران کم سواد، امروزه دوره های دیجیتال مارکتینگ ! برگزار می کنند و سروصدای ایجاد شده به خاطر شوخی های جنسیتی را به حساب علم نداشته خود می گذارند.

البته بعد از ضدبرند بیمتو، استاد سلام هم در یک اقدام ناشایست تبلیغاتی، معیار موفقیت در شغل معلمی و استادی را در اثری سخیف از سروش رضایی برابر با تجسم های سکسیستی قرار داد که در نوشته ای کوتاه به آن پرداختم.

و اسف بار تر اینکه بیمیلاین جا پای بیمیتو گذاشته است و با ساخت یک شوخی جنسیتی زننده در مورد آرایش خانم ها مثلا تبلیغات کرده است.

براساس چندبار پرسشگری مختصر در کانال تبلیغات و مدیریت برند ، خدمت شما عرض می کنم که شاید بییندگان این ویدئوها، داستان فالشگرامر را به یاد داشته باشند، اما پس از مدت بسیار کوتاهی نام برند تبلیغ کننده را فراموش می کنند. ( منبع این پرسشگری)

اینفلوئنسرها یا همان فالشگرامرها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند در تگ استار یا تگاستار

بادرصد بسیار بالایی مخاطبان کانال تبلیغات و مدیریت برند یادشان نیست برای کدام برند پژمان جمشیدی سقوط کرد!

متاسفانه ما همواره نشان داده ایم که راه های فرار از کار درست را بلدیم و عاشق میان بر زدن و استفاده از روش های کم هزینه ایم و البته به عواقب بلندمدت آن فکر نمی کنیم. اما آنها که تبلیغات را از روش های اصولی و علمی دنبال می کنند ( امیدوارم مثل همیشه به بیگانه پرستی متهم نشوم.) در برنامه های تبلیغاتی که از طریق اینفلئونسر مارکتینگ دنبال می شود همه جنبه های کار تبلیغات را مد نظر قرار می دهند.

به این نمونه نگاه کنید که جرمی کلارکسون با آن پیشنه قوی به عنوان یک اینفلوئنسر واقعی در تبلیغاتی نقش آفرینی می کند، که تمام برنامه تولیدش حساب شده و با ظرافت انجام شده. نه توسط خود جرمی کلارکسون که اساسا سازنده تبلیغات نیست. بلکه او نیز به عنوان یک بخش از تبلیغات مطرح است. نه همه تبلیغات

 

در فالشگرامیسم ایرانی اصولا همه کارها توسط فالشگرامر و همراهانش ساخته می شود و نظارتی بر روی نحوه ساخت ضدتبلیغات وجود ندارد. جدیدا هم برخی از این دوستان به خاطر سکه شدن کارشان، در حوزه تبلیغات و ساخت آن صاحب نظر شده اند و دربرخی موارد اجازه دخالت به تبلیغ شونده نمی دهند!

 سخن پایانی با سامان دهنده جوان!

پیشنهاد می کنم، حال که قرار است این پتانسیل دور هم جمع شوند، برای آنها دوره های اصول تبلیغات برگزار شود -البته اگر با این همه ادعای متکی بر اعداد فالوور در شان خود بدانند که در کلاس درس شرکت کنند – و حتما کتاب اصول تبلیغات تجاری در متن این آموزش قرار بگیرد. بویژه فصل اول این کتاب که فالشگرامر ها با این موضوع آشنا شوند که تبلیغات علاوه بر کارکردهای اقتصادی، کارکردهای فرهنگی و اجتماعی نیز دارد.

اما همانطور که حدس می زنید، هدف از این سامان دهی، کسب درآمد آقای جوان در کنار فالشگرامرها و راه انداختن یک پلتفرم است که به قول آقای جوان می خواهد کسب و کارها را ستاره کند! با این روش بنظر می آید، کسب و کارها به کوتوله های سیاه تبدیل شوند نه ستاره!

اینفلوئنسرها یا همان فالشگرامر ها توسط رامبد جوان ساماندهی می شوند در تگ استار یا تگاستار

براستی، اگر هزل و هجو را از فالشگرامرها بگیریم چه چیزی برای عرضه دارند؟

نظر شما در این زمینه چیست؟

لینک منبع

1 پاسخ

  1. به نظرم مطلب غیر حرفه ای و مبتدیانه ای بود. همین که اینستاگرامرهای ایرانی رو با جرمی کلارکسون مقایسه کردید مشخصه اصلا نمی دونید دارید در مورد چه چیزی حرف می زنید.

ارسال پاسخ